تکنیک های فروش

۱.۰۰۰.۰۰۰ تومان

معرفی دوره

قراره توی این دوره ۳۰ تکنیک فوق العاده ی فروش + ۳ سوپر تکنیک  رو یاد بگیرید.

از اونجایی که همه ی ما میدونیم بخش فروش یک سازمان قلب تپنده ی اون سازمان است،چرا مهارت فروش برای شما کلیدی ترین و تاثیر گذار ترین مهارت شما در زمینه ی درآمد مالی و کیف پول شما نباشد؟

این دوره به حدی برای شما تاثیر گذار است که تاثیر پیاده سازی اون رو خیلی زود در درآمد خودتان خواهید دید.

در این دوره من سینا محمدیان قراره به شما در مورد تکنیک های فروش از قبل از شروع ارتباط با مشتریان،در حین ارتباط ،در بخش نهایی سازی در موردش صحبت کنیم.

و بخش فوق العاده موثر اون یعنی روند خرید مشتریان بخشی که به ما آموزش میده که مردم چطوری خرید میکنند رو آموزش خواهید دید.

بعد از دیدنش چی میشه؟ »»

شما شخصی هستید که ۳۳ راه برای فروش محصولش به دیگران یاد میگیره.

می توانید تمام تکینیک ها رو در سایت و فضای مجازی و اینستاگرام پیاده سازی کنید.

بار ها هزینه ی تبلیغات کردید،این بار متوجه میشوید پس از تبلیغات من باید بلد باشم فروش  به چه نحوی است.

کافی است مشتری از شما در دایرکت اینستاگرام یا واتساپ یا هر پیام رسان دیگری کنه و اونجاست که شما مشتری رو برای خود میکنید.

یاد میگیرید چطور با مشتری های که دیگر در ارتباط نیستید ،دوباره ارتباط برقرار کنید.

در این دوره آموزش میبنید که مشتری های غیر فعال رو تبدیل به مشتری فعال کنید.

وقتی تکنیک های فروش رو یاد بگیرم »»

این تازه شروعی است برای رشد کسب و کار شما.

شما یک فروشنده ی فوق حرفه ای و توانمند هستید.

هر جای دنیا باشید،فقط زبان اون کشور رو بلد باشید!تمام!

هرگز نگران تعدیل نیرو شدن نیستید!

هرگز با هر حقوقی حاضر به همکاری نیستید!

مزیت مهم »»

بعد از دیدن این محصول از ما یک مشاوره یک ساعته می توانید بگیرید. اگر جایی در فروش دچار مشکل شدید شما به صورت حضوری یا در گوگل میت تصویری می توانید از من مشاوره بگیرید.

در جلسه ی حضوری با دیگر شرکت کنندگان به صورت حضوری میتوانید شرکت کنید که اون جلسه یکی از ماندگار ترین آموزش های شما خواهد شد.

با یک میلیون چه چیزایی میشه خرید!!»»

من هرگز دوست ندارم کسی رو منع کنم چیزی رو نخره و به جایش بیاد محصول آموزشی بخره!

دوست عزیز هر چی دوست داری بخر، این محصول آموزش رو هم در الویت بخر . چون وقتی یاد بگیری تکنیک های فروش رو اینقدر درآمدت زیاد میشه که بخوای خرید های بیشتری برای زندگی خودت داشته باشی.

اما بیایید ببینیم اگر به جای خرید کفش شما این محصول رو بخرید چه اتفاقی رخ میده؟

اول از همه باید از خودمان قبل از هر خرید بپرسیم با این خرید چی بدست می آورم و چی از دست می دهم؟

شما با خرید یک جفت کفش یک میلیون تومان از دست می دهید، زمانی که صرف جستجو و رفت و آمد برای خرید رو از دست می دهید. و در بابت اش یک جفت کفش بدست می آورید.

و سوال دوم شما از خودتان باید این باشه که با خرید این کالا ، چه اتفاقی برای این خرید رخ میده؟

کفش شما دو ماه بعد از پوشیدن مثل روز اولش است؟

کفش شما ۲ سال بعد اصلا وجود خارجی دارد؟!

اما در مورد یک محصول آموزشی

چی از دست می دهید و چه بدست می آورید؟

طبعتا یک میلیون تومان پول ،زمانی که صرف خواندن مقالات یا فیلم های آموزشی میگذارید که همه ی اونها باز هم وزرنه ی ذهنی برای شما در مهارت فروش است.

اما چی بدست می آورید؟

۳ ساعت فیلم آموزشی با ۳۳ تکنیک فوق العاده

یک کلاس حضوری یا وبینار اختصاصی برای شما

یک ساعت مشاوره اختصاصی برای شما

کافیه فقط یکی از تکنیک ها رو پیاده کنید،اون موقع فروش دارید و خود به خود هزینه ی پولی محصول رو تامین میکنید

حالا فکر کنید چندین و چند فروش داشته باشید!چه اتفاقی رخ میده؟

پول شما چند برابر بازگشت داد؟

این خرید غیر از یک سرمایه گذاری بر ای شما محسوب میشه؟

 

 

اگر کتاب اثر مرکب رو خوانده باشید، با این تصویر آشنا هستید. رفتار و انتخاب های ۳ تا دوست در سبک زندگی خودشون.

نفر اول همون سبک زندگی خودش رو پیش میره و هیچ تغییری نمیده و طبیعتا هیچ نوسانی رو شاهد نیستیم.

نفر دوم با اولین پولی که دستش میرسه مثلا تلویزیون میخره،میز بار مشروب میخره(به من گیر ندید توی کتاب بوده!) به جای ورزش رو میاره به پر خوری و طبیعتا بعد از ۲۷ ماه چاق تر چاق تر،نا امید تر و نا امید تر میشه.

نفر سوم اما شروع میکنه ورزش،کنترل غذا هایی که میخوره،خوابش رو تنظیم میکنه و بعد ۲۷ ماه!بووووم!

از اونجایی که  به قول یکی از دوستان من صفحه محصولم هم خودش یه محصول رایگان ،یه نکته کوچیک دیگه بگم:

 

 

قیمت یک پفک حدود ۸ هزار تومان. خدایی چیزی نیست! اما این پفک قیمت اش اینقدر برات تموم نمیشه!
فکر کن به خاطر قیمت مناسب اش و به خاطر اینکه تنقلات محسوب میشه ،پفک رو هر روز بخوری! یا هر هفته بخوری!
چی میشه؟! نمک و پنیر داغ شده و کلی مخلفاتی که هرگز سر ازش در نیاوردی و نمیاری!
رنگی که داخل پفک هست و در تمام روده و معده این رنگ میچسبه!
پفک ماده غذایی سودمندی نیست! درآینده اگر عادت به خوردن داشته باشی باعث بیماری های مختلفی می تونه باش.
یعنی این ۸ هزار تومان برات درآینده می تونه ۸۰ میلیون ضرر تموم بشه!به قیمت یک بیماری یا بیمارستان!
خیلی ها فکر میکنند که کاش ۱۰ سال پیش مثلا ۵ تا یخچال میخریدیم،توی انبار میذاشتیم و الان میدونی چند برابر میشد؟
بله حدود ۷۰ برابر! الان هم واقعا میتوانی این کار رو کنی!
خیلی ها میگن لوازم منزل هر چی بگیری برد کردی!چون هر روز گرون تر میشه! باور کنید منم قبول دارم
اما اول اینکه نیاز داری بهش؟
دوم اینکه مدل بهتر و بالاتر نمیاد؟
سوم اینکه با فرض اینکه ازش استفاده کنی،فکر میکنی می توانی در دیوار یا شیپور با قیمت خوب بفروشی اونا رو!!؟
پس مجبوری امروز پول بدی،وسیله ای که نیاز نداری رو بخری،یا انبارش کنی و استفاده نکنی یا خیلی کم استفاده کنی تا نو به نظر برسه که بعدا بخوای بفروشی!
چقدر زمان ارزشمند ات رو گذاشتی برای این کار!
اما اگر همون زمان رو میذاشتی برای رشد مهارت هات و روی خودت سرمایه گذاری میکردی و تلاش میکردی یه کسب و کار راه بندازی چقدر سود نصیبت میشد؟
در یک سمینار یک خانم خانه داری اومد از تجربه ی خودش در مورد فروش مبل گفت که ایشون عاشق مبلمان بوده! میگفت دوست داشتم هر ماه یه مبل بخرم! نه پول داشتیم نه شدنی بود! میگفت هر سال یه چیز کوچیک اضافه میکردم،پارچه های مبل عوض میکردم.
یه روز دیدم خونه ام شده سمساری! گفت توی اینستاگرام بلاگر ها رو میدیدم و حرص میخوردم چقدر اینا تبلیغات میکنند!
و از همه مهمتر چقدر بد تبلیغ میکنند! حیف پولی که به اینا بدی!
بی حوصله،سر و وضع نا مرتب! کلمات پر از دروغ و ریا!
میگفت واقعا حالم بد میشد تبلیغات بلاگر ها رو میدیدم! مصنوعی و مضحک بود!
و میگفت پیگیر میشدم،به پیجی که پول تبلیغ داده بود به اون بلاگر بعد از چند روز پیام میدادم و میگفتم تو رو خدا به من راهنمایی کنید،به این خانم فلانی پول دادی بابت تبلیغات خوب بود؟ میگفت خیلی هاشون میپیچوندن و جواب نمیدادن اما ۳۰ درصد که جواب میدادن میگفتن آشغال!به درد نخور!بی اخلاق!
میگفتم خب چرا بهشون پول میدید؟ اونجا بود که همه شون حرف رو قطع می کردن و میگفتن حتما تو هم agent یه بلاگری و برای کسی داری بازاریابی میکنی؟! میگفتم نه ولی اونا باورشون نمیشد و مکالمه رو ادامه نمی دادن.
میگفت تا یه روز یه کتاب از برایان تریسی در مورد فروش خوندم و خیلی مشتاق فروش شدم.
دوستام اینقدر مسخره کردن که بابا برایان تریسی نویسنده زرده! کتابش رو با ۷۰ درصد تخفیف تو مترو میفروشن! ولی من میدونستم اتفاق خوبی می افته.
بعد گفتم با خودم چی دوست دارم بفروشم؟!
یادم افتاد به مبل!
اما مبل رو مگه میشد بیارم خونه؟! مگه کسی بهم هدیه میداد که براش تبلیغات کنم! یا اصلا من نمیخوام کارمند کسی باشم برم توی مغازه مبل بفروشم.
بهم میگفتن کار سختیه بابا! چون یک کالای بزرگ هست،و قیمت اون معمولا امروز دیگه بالای ۴۰ میلیون در میاد باهاش عین ماشین برخورد میشه!یعنی فروشنده مبل مثل فروشنده های ماشین باید بالاسر مبل می ماندند.
گفت شروع کردم به رفتن به بازار مبل یافت آباد و با مغازه دار ها صحبت کردم که عکس از محصولاتشون بدن من تبلیغ کنم.
اونا از خدا خواسته گفتن حتی اگر بفروشی درصد میگیری و یواش یواش بدون اینکه بخوام من صاحب مبلی بشم و از طریق اینستاگرام شروع کردم به فیلم گرفتن از خودم توی مغازه مبل فروشی،توضیح در مورد مبلمان و فروش مبل و امروز پورسانت خیلی خوب میگیرم.
یعنی این خانم به جای خرید مبل اضافه تر ،روی خودش و مهارت هاش اومد سرمایه گذاری کرد و وقتی گفت سالی یک میلیارد از فروش مبل بدست میاره در شهریور ۱۴۰۱ بدون خرید یک دونه مبل برای خودش واقعا جای تشویق داشت!
اون سمینار دقیقا سمیناری بود که قرار بود مهارت های فروش تدریس بشه.
و شاید بگید که اون خانم به درآمد خوبی رسیده بود دیگه!برای چی داره ادامه میده؟!یا نیاز نداره!
اما بر عکس رقیب پیدا کرده بود! خانم های زیادی وارد این عرصه شده بودن و حتی با تامین کننده های خودش رفته بودن و قرارداد بسته بودن و ایشون دنبال یاد گیری بیشتر بود تا بازار خودش رو از دست نده.

علمی و عملی و ایرانیزه »»
تمام تلاش من بر این بود تمامی درس ها و تکنیک ها قابل پیاده سازی باشد.
در کارگاه عملی ما(فیلم کارگاه در اختیار دوستان قرار خواهد گرفت) و در پشتیبانی(تلفنی یا حضوری) که با من دارید کاملا عملی بودن گفته های من به شما ثابت میشه. اونجا من چالش های شما در پیاده سازی تکنیک ها رو خواهم گفت و در پایان کارگاه و پشتیبانی شما ۵ تکنیک اصلی و ۵ تکنیک پشتیبان خودتون رو تقویت خواهید کرد.
طبیعتا همه ی تکنیک ها را هر روز استفاده نخواهید کرد اما باید روی تکنیک های اصلی شما توانمند شوید که این اتفاق در این دوره برای تک تک شما عزیزان حتما رخ میدهد.

سر فصل ها »»
روند خرید مشتری
-چه اتفاقی رخ میده مردم خرید میکنند؟
-روند خرید کالا یا خدمات در ۱۷ بخش مختلف
-هرم مازلو و هرم بقا چه کمکی به فروش دارند؟
-fcb چیست؟
-انواع خرید مشتری از فکری تا احساسی
-انواع خرید از درگیر کردن تا بدون فکر خرید کردن
-مثلث حیاتی کسب و کار

قبل از فروش
ارزشمند ترین دارایی شما
ریز فعالیت ها فروش
شعاع یک کیلومتری در فروش
انواع کلمات در فروش
بررسی رقبا
حین فروش
انواع خرد کردن
اضافه کردن به محصول
سناریو در فروش
تکنیک همین اول
۵ بخش اصلی فروش
تکنیک موج سواری
تکنیک مقایسه
Neat چیست؟
Fab چیست؟
خط T
پیشنهاد ویژه
اتفاقات جدید در فروش
درب و دیوار
تکنیک آینه
اسکمپر در فروش

پایان فروش
تکنیک خواسته ی شما
درخواست قیمت
تکنیک مالکیت
من هم مثل شما هستم
تکنیک بی نیازی
تکنیک تضمین
مشورت کردن مشتری
تکنیک کارمزد
تکنیک ملاک
تکنیک تشبیه
تکنیک واقعیت
تکنیک توصیه گرفتن
تکنیک بعد از سفر

دوره های آفلاین،یا ضبط شده از قبل برای شما مزایای خوبی داره»»
-هر زمان دوست داشتی،وقت داشتی،حال داشتی اون آموزش رو می توانی ببینی.
-می تونی دانلود کنی،توی مسیر به سر کار یا بلعکس توی مسیر خونه به اون ها گوشی بدی یا ببینیش
قراره توی این دوره چی یاد بگیرم؟ »»

هفته ای نیست که من پیامکی از سمت رستوران مرغ سوخاری دی نداشته باشم! رستورانی که هر زمان از جلوش رد میشی میبینی جای سوزن انداختن داخلش نیست،کلی مردم منتظرن برن تو غذا بخورن،غذا بیرون برش کلی آدم منتظرند تا غذا بگیرند و کلی پیک موتوری و تیم لجستیک غذای بیرون بر داره چرا باید هر هفته پیشنهاد شگفت انگیز بده به مشتری های قبلیش؟!
یکی از دوستانم دندانپزشک است و متوجه شدم که چند روز قبل رفته شهر پردیس برای اینکه زمان های خالی اش رو در مطب دیگه ای مشغول باشه. وقتی ازش پرسیدم چرا؟گفت دنبال درآمد بیشترم.
گفتم خب مگه الان خودت توی یک مطب مشغول نیستی؟گفت هستم ولی مشتری کم داره. گفتم خب تلاش کنید مشتری هاش رو بیشتر کنید! گفت خیر سرم من پزشک مملکتم ها!
گفتم خب باشی! به سبک خودت باید فروش ات رو بالا ببری!
گفت تو که مخالف بودی که پزشک ها از بیماری مردم پول در بیارن!
گفتم هنوزم هستم! ولی وقتی تو میتونی با یک سیستم درست و تلاش خیلی کم کمک کنی همه بتوانند از مزایای درمان استفاده کنند چرا که نه! ساده ترین اش!شما وقتی نوبت میدی به یک بیمار بابت مراجعه ،هیچ سیستم یادآوری ندارید!یا اینکه اصلا بعدش یک کاغذ کوچیک که چه کنیم دندان بهتر داشته باشیم به دست مشتری نمیدید!
یا اصلا بهشون یادآوری نمیکنید که هر ۶ ماه یه ویزیت ساده داشته باشن جلوی کلی هزینه درآینده رو میگیره!
اصلا تا حالا شده با یک شرکت وارد کننده یا تولید کننده خمیر دندان یا دهان شویه وارد مذاکره بشی که کالاش رو در معرض دید مشتری بذاری و اون بشه اسپانسر تو تا بتونی هزینه های اولیه رو کاهش بدی تا مشتری هات نگران خرج دندان نباشن!
دوستم در افق محو شد!
از نظر اون کالا یا خدمات اش خود به خود باید فروش بره!
واقعیت اینه!
اگر فکر میکنید که قراره این مدلی مردم شما رو انتخاب کنند!شرمنده!تمام شد!
شما هر روز نیاز به فروش دارید!
روز بدون فروش برای کسب و کار یعنی هفته ی بدون آب برای یک گیاه!یعنی سال بدون آب برای یک کاکتوس!
کسب و کار من صنعتی است! ما مناقصه و استعلام ها رو پاسخ میدهیم! »»
اگر فکر میکنی مناقصه و استعلام های شرکت های مختلف رو شرکت می کنید!شرمنده! مناقصه یعنی برنده مشخص است!فقط داریم طوری جلوه میدیم به همه که همه چیز شفاف و قانونی است!
من رییس هیئت مدیره یک شرکت صنعتی هستم و همیشه به تیم فروش میگم درآمد از استعلام یک شرکت بیرون نمیاد!هی منتظر بشینی تا اونا یک درخواست بدن و بدوی قیمت بدی بهشون و بعد بهت بگن یکی اومد زیر قیمت شما و کار رو دادیم به اون!
یا مناقصه شرکت کنی و کلی کاغذ سیاه کنی و پاکت مهر و موم کنی و بعد بگن رتبه ات شده ۱۱ ام ! چک،سفته و ضمانت نامه بانکی ات هم باید منتظر باشید تا ۱ ماه دیگه بهتون بدیم! یعنی شما با دلار ۴۸ هزار تومان ۱۰۰ میلیون پول رو بلوکه کردید برای ضمانت نامه،دلار میشه ۵۶ تومان و هنوز پول ات بلوکه است! برنده هم نشدی!پولت هم آب شد!
ولی به جاش یک کالا فقط پیدا کنید،از یک تامین کننده و برای اون یک کالا شروع کنید بازاریابی کردن و اون رو به کسی که نیاز داره بفروشید.
طوری این کار رو هر روزه و هر روزه انجام بدید که خود تولید کننده اش بگه نماینده ی فروش ما شما هستید! طوری استاد اون کالا بشید که من صاحب شرکت بخوام برم خودم این محصول رو وارد کنم و شروع به فروش اش کنم.
سعید از دوستان خیلی قدیمی من هست که به همراه همسرش ناهید عزیز سالهاست که شرکتی در حوزه ی خنک کننده های ساختمانی و چیلر ها تاسیس کردند،از یه جایی تصمیم گرفتند که تمام فروش شرکت رو فقط خودشون دوتایی انجام بدهند. پس کارمند ها چه کنند؟ اونا کارای دفتری و اداری رو انجام باید می دادند.
خب چرا دوتایی؟ چرا تکی نه؟ یکی از اونها اطلاعات فنی محصول رو بلد بود، همه ی موارد نصب و جایگذاری و مشخصات فنی رو ریز بم بلد بود و دیگری تکنیک های فروش و متقاعد سازی رو انجام میداد.
امروز یک شرکت خیلی بزرگ دارند،و فقط و فقط دارند به صنف سازنده ی ساختمان کالا رو می فروشند. من چند بار باهاشون جلسه گذاشتم که کالای دیگری در حوزه ی خودشان رو بفروشند!اصلا قبول نکردن!
تمام تمرکز روی فروش محصول خودشان بود،فروش از طریق کانال هایی که ایجاد کرده بودند.
توی هر مقطعی هستی،هر شغلی که داری کار میکنی،شما نیاز مند یاد گیری تکنیک های فروش هستید.
شما برای گسترش ارتباطات خودتون،برای افزایش درآمد نیازمند این هستید که بیشتر و بیشتر بفروشید.

من فروشم اینترنتی است یا سایت دارم! »»
پر فروش ترین سایت ها کسانی هستند که بهترین فروشنده ها هستند!
ابتدای کار هر سایت یا پیج دقیقا مثل این میمونه که مغازه ی شما داخل یک پاساژ بسیار بزرگ است که مغازه ی شما طبقه ی منفی ۵ است! تاریک و بدون رفت و آمد!
شما باید تلاش کنید که مردم اول بیان به پاساژ!بعد که اومدن حالا حاضر باشن ۵ طبقه رو بیان پایین!و هر لحظه اگر با سایت شما یا محصول شما ارتباط نگیرند،بلافاصله از اونجا بدون هیچ خداحافظی غیب میشن!
تمام تلاش شما با تکنیک های فروش اینکه کاری کنید که مردم هر روز و هر روزه از جلوی فروشگاه شما رد بشن! بیان داخل قیمت بپرسند،یا چیزی رو جستجو کنند و شما باید بلد باشید با تکنیک های فروش کالا رو به اون ها پیشنهاد بدید،روند خرید رو براشون آسون کنید.
حتی اگر فروشگاه اینترنتی شما یا هر محصولی که در اینترنت فروش دارید اونقدی خاص هست که خود مردم بدون هیچ سوالی ازتون خرید میکنند، باز شما نیاز مند تکنیک های فروش هستید!میپرسید چرا؟!
جواب واضح است!چون شما برای کسب و کار خودتون دارید کلی خرید های دیگه انجام میدید!
شما باید تکنیک های فروش رو بلد باشید که بتوانید به تکنیک های ضد فروش هم برسید!
شما به منبع بیکران پول وصل نیستید! شما بودجه محدود دارید و برای خرید هر خدمتی ،حتی استخدام یک پرسنل هم باز نیازمند به یادگیری تکنیک هایی مختلف دارید.
به فرض مثال:
قرار بر این شده که پروژه ای را برون سپاری کنید، شخصی را برای این کار پیدا میکنید و کار را با مبلغ مشخص به او می سپارید .به او مهلت ۱۰ روزه دادید.این شخص از روز دوم به شما پیام میده که پروژه خیلی سنگین است!
و بعید می دونه ۱۰ روزه به پایان برسه!
باز دو روز بعد میاد به شما میگه که دو شبه نخوابیده و روی پروژه شما کار میکرده.
روز شش ام به شما میگه اینجای پروژه اینقدر مشکلات وجود داره که باید نیرو از بیرون بیاره!
روز هفتم میگه راستی میخوای پروژه بهتر بشه؟ باید این کار و این کار رو براش انجام بدیم!شما میگید باشه !مشکلی نیست میخوام! میگه هزینه داره! اگر این کار رو انجام ندیم،کار خوب از آب در نمیاد! شما میگید باشه! روز نهم به شما میگه برای اینکه بتونیم خروجی بگیریم از کار ،نیاز به یک لپ تاپ با این مشخصات داریم!دارید شما؟ شما میگید نداریم! شخص میگه منم ندارم پس باید برام تهیه کنید یا من براتون از کسی قرض کنم که میشه روزی ۱ میلیون تومان!شما میگید باشه من میدم هزینه اش رو! وتا روز پایانی کلی هزینه های جانبی روی دست شما میذاره!
این شخص دقیقا داره از تکنیک چاق کردن خرید استفاده میکنه! شما کافیه بدونید این تکنیک چیه،همون ابتدای کار میگید من فقط و فقط این بودجه رو دارم،وسط اش چیزی برام اضافه نکن!نه پولش رو دارم،نه می تونم جور کنم!و کسی دیگه هم هست که بدون اینکه چیزی که تو میگی رو اضافه کنه کار رو انجام میده!
به همین راحتی وقتی تکنیک های فروش رو بدونید،خیلی حواس جمع تر خرید ها وتامین های خودتون و کسب و کارتون رو انجام میدید.

۳ داستان خیلی مهم »»
نزدیک به یکسال است که مدرس آموزش فروش و بازاریابی یک شرکت ساختمان سازی هستم،که پروژه ی فعلی آنها ساخت ، فروش و خدمات دهی ۸۱ واحد ویلایی منحصر به فرد با قیمت بسیار بالا می باشد.
قرار بر این بود که بخش های مختلف پروژه را طی کمپین های زمان بندی شده برای مشتریان شرکت در معرض نمایش قرار دهیم. اما… دقیقا در اولین برنامه همه چیز شکست خورد و رونمایی از این بخش را عقب انداختیم.واقعیت همه چیز تقصیر یکی از مدیران بود. کسی که همه ی ما را عاصی کرده بود و هرچی حرص میخوردیم از این یک نفر بود!
کسی که از نظر خودش میگفت :
همه چی رو بلدم!
به من یاد ندید!ب
من استاد این کارام!
حقوق دریافتی من با این توانایی و تجربه بسیار پایین است و…
یادمه یکبار کلاس اتیکت رفتار با مشتری و همکاران رو گذاشته بودم،ایشون از ابتدا تا انتهای کلاس من رو مثل یک مجسمه نگاه میکرد!نه خندید، نه همراهی کرد،نه چیزی یادداشت کرد،نه توی مشارکت کلاسی شرکت کرد و نه هیچ کار دیگر!
بعد از کلاس از مدیر بالاسری او پرسیدم ،فلانی چرا اینطوریه! یخ زدیم بابا!
گفت : همینه! به نظرش این کلاس ها فایده نداره! میگه اینا رو من خودم درس میدم! میگه همه رو بلدم!
و یه چیز جالب اینکه مهمترین درس اتیکت(آداب و معاشرت) این است:
دگرخواه باش،نه خود خواه یا اینکه هرگز تحت هیچ شرایطی کسی رو معذب نکن(با نگاهت،با رفتارت،با کلامت و حتی با انتخاب هایت!)
و این درس رو به شکل بحث گروهی،بازی،اسلاید و فیلم در طول ۱.۵ ساعت خواستم جا بندازم.
برای همه تا حدودی جا افتاده بود و ازشون انتظار میرفت که در محیط کار،هر روز و هر روز این نکته رو یادشون باشه و رعایت کنند.
۳ فقره شکایت فقط از سوی همین دوست همه چیز دان داشتیم که :
۱- در جمع فلان شخص رو ضایع کرده بود
۲- در جمع شخص تازه واردی رو از نظر علمی زیر سوال برده بود
۳- دود سیگار،بوی سیگارش همکارش رو داره واقعا دیوانه میکنه!
واقعا در دو بخش شرکت که در تهران و مازندران است،ما مشکلی نداشتیم و همه ی مشکل ما از سمت این شخص بود!
میدونید چرا؟ چون دقیقا فکر میکرد نیاز نداره!
بذارید با یک داستان دیگه بگم خدمت شما،امروز به خاطر اوضاع اقتصادی،مشکل عدم نیاز پرسنل رو باهاش بسیار روبرو هستیم، به خاطر اوضاع اقتصادی رو آوردن به شغل های زود باز ده رو بسیار باهاش روبرو هستیم.
من یک پروژه ی تحقیقات بازاریابی داشتم برای یک شرکت تولید کننده ی محصولات آموزشی و کمک آموزشی، بخش جالب پروژه برا این اساس بود که نیروی فروش و بازارایابی رو از چه مدل افرادی باید انتخاب کرد.
تحقیقات من به این نتیجه ی کلی رسید که امروزه افرادی که به هر دلیل ورشکست می شوند،یا از شرکتی بیرون می آیند دو شغل براشون مهیا است. اولی راننده ی اسنپ و تپ سی شدن و دومی مشاور املاک شدن.
اسنپ و تپ سی با هر ماشینی که شخص صاحب آن باشد،از همان روز اول یا دوم می تواند مشغول به کسب درآمد شود و شغل املاک با اولین مشتری رهن و اجاره شخص رو به یک کمیسیون مناسب می رساند.
بیشتر که تحقیق میکردم با افراد بسیاری روبرو میشدم که به املاک به چشم یک شغل موقت پر سود و شغل آینده داری که شخص را به بهترین ماشین ها و خانه ها میرساند .
اما در واقعیت افرادی که در اسنپ مشغول به فعالیت می شدند اوضاع بهتری از افرادی که در املاک بودند داشتند. آنها هر روز به پول میرسیدند و افرادی که املاک رو انتخاب کردند برای رسیدن به اولین مشتری زمان بیشتری را باید صبوری میکردند.
وقتی با مدیران املاک پای گفتگو نشستم ، جالب این بود که اونها بزرگترین مشکل رو در این می دیدند که افرادی که تحت عنوان مشاور شروع به کار میکنند،اصلا “مشاور” نیستند. فقط شخصی هستند که یک ملک رو به مشتری نشان می دهند و بس.
نه اطلاعات حقوقی دارند،نه اطلاعات عمرانی و سازه ،نه حتی از دکوراسیون سر در می آوردند!
نزدیک به ۷۰ درصد اونها حتی ملکی برای اجاره یا مالکیت تا به حال نداشته اند و بزرگترین مشکل این بود که اونها در خود نیازی نمیدیدند!
یکی از املاکی ها فردی بسیار با تجربه بود،میگفت وقتی میبینم که جوانانی که اینجا آمده در املاک و قصد دارد تا کمسیون های صد میلیونی کسب کند،یک بار ندیدم که دوست داشته باشد،در جلسه ی من با مشتری حضور داشته باشد.حتی بهشون چند بار گفتم پاشو بیا ببین چی میگم!بهشون کتاب دادم،اصلا نگاه ننداخته!یکیشون گفت توی اینستا یه چیزایی دیدم!
یکی دیگه گفت ما هر چند سال مستاجریم و جا به جا میشیم،به قوانین املاکی کاملا واقفم!
و این آقا ادامه داد که خانم فلانی رو ببین،میدونی ماشین اش الان چقدر می ارزه؟
گفتم چقدر؟ گفت حداقل یک میلیارد. و ماشین رو با کمیسیون هاش خریده،همه اش به خاطر اینه که نشست همه ی اطلاعات حقوقی املاک رو خوند،توی جلسات نشست، بچه ها بهش تیکه می انداختن و میگفتن چون خانمه می بنده،بچه ی برادرش رو آورد ،اونم الان یه موتور صد و خورده ای خریده! چون بهش کار رو یاد داد…
و همه ی حرف من اینه،افرادی که احساس میکنند نیاز به آموزش ندارن!یا همه چیز رو بلدن قطعا در روند کار فروش سر خورده و نا امید میشن.
وقتی کسی فکر میکنه که فروش مگه کار سختی است؟! فقط باید یه محصول یا خدماتی رو به یکی پیشنهاد بدی دیگه! همین! اصلا مردم خودشون بدون اینکه حرف بزنی میخرند!
یکی از افرادی که در کلاس من شرکت کرده بود،یک شیرینی فروشی داشت. از من پرسید:
به نظر شما بزرگترین مشکل شیرینی فروشی ها چیه؟
من بدون فکر گفتم : دوست دارم بدونم چی دارم میخرم؟
گفت : خب شیرینی یا کیک دیگه!
منم گفتم خب توی این شیرینی ات چی وجود داره؟
خندید و گفت : دیگه چی ؟ دیگه چی براتون مهمه؟
گفتم واقعیت اش اینه من جدای اینکه شکمو هستم، دوست دارم قبل از اینکه پول خرج کنم،اونم با این قیمت های زیاد شیرینی یا کیک میخوام حواسم باشه توی خونه دعوام نکنند!
گفت یعنی چی استاد؟
گفتم: ببین من همسرم همیشه میگه خواهشا شیرینی یا کیک رو از هر جایی نخر! لطفا! نگو چون سر راهم بود یه چیزی خریدم دیگه! حتما اصرار داره که از مثلا شیرینی فروشی نوبری بخر،یعنی ما حتی اگر ۳۰ کیلیومتر هم با نوبری فاصله داشته باشیم باید بیام اون رو بخرم و برم!
میدونی چون میدونه که تازه است،اگر قیمت اش تا حدودی بالاست به خاطر مواد سالمی که داره مصرف میکنه و از همه مهمتر هر بار که ازش خرید کرده برای دیگران همه بهش گفتن چه خوبه!دنبال جعبه بودن که بفهمن از کجا خریده! یا ازش پرسیدن که از کجا خریدی؟
دانشجوی من توی فکر فرو رفت و گفت :یعنی به مشتری تست شیرینی و کیک بدیم؟
گفتم میدونم که سخته!میدونم که با مردمی طرفی که مشت مشت میخوان بردارن،ولی بذار تست کنن!
نکته ی طلایی اینه که :
۱- نمک گیرشون میکنی(یعنی وقتی تست کرده،روش نمیشه بدون خرید بره بیرون)
۲- اجازه دادی محصول رو لمس کنند،بچشند،تست اش کنند.
بعد از چند وقت اومد و گفت استاد این کارت شیرینی فروشی ما،خوشحال میشم بیایید.
منم از خدا خواسته یه روزی که مسیرم اون سمتی بود رفتم،از قصدم بهش خبر ندادم تا ببینم که واقعا کاری کرده یا نه!
خودش داخل مغازه نبود، من کیک میخواستم بخرم،رفتم به سمت یخچال کیک ها.
یک خانمی به من سلام کرد،گفت خوش آمدید و بلافاصله یک سینی از شیرینی های تر رو گذاشت جلوی من ،گفت بفرمایید! من خندیدم و یک شیرینی تر نسکافه وانیل برداشتم و به کیک ها نگاه کردم.اون خانم به من گفت ردیف بالایی ما کیک های طعم دار است،مثل طعم نسکافه،وانیل و شکلات دارک و نوتلا و ردیف پایین کیک های مغز دار با پایه ی موز،مغز گردو یا فندق.
واقعا لذت بردم،چون هیچ شیرینی فروشی تا به حال اینطوری با من برخورد نکرده بود و خریدم رو انجام دادم و خوشحال بودم از اینکه واقعا تست کردن تکنیک های آموزشی چقدر میتونه برای کسب و کار آدم ها مفید باشه.
اون شخص اومد از نظر من و قطعا خیلی های دیگه،نیاز مشتری اش رو پیدا کرد:
۱-نیاز به شناخت و آگاهی و جزئیات محصول یا خدمات
۲-نیاز به تست محصول و کیفیت
یکی از شرکت های صنعتی در حوزه ی سیم و کابل از من دعوت کرده بود که به پرسنل ایشان در حوزه ی فروش محصولات آموزش بدهم.قبل از برگزاری کلاس ازمدیر منابع انسانی پرسیدم که
چند پرسنل دارید؟ گفت چند پرسنل فروش منظورتونه دیگه،۱۰ نفر!
گفتم نه چند پرسنل کل سازمان! گفت برای چی کل سازمان؟
گفتم چون می خوام از بخش های غیر فروش هم توی جلسه حاضر باشن!
حتی بخش مالی!
گفت بخش مالی؟! گفتم دقیقا! اونا هم نیاز مند هستند! گفت بعید میدونم ها!البته که ما به شما پول بابت نفرات نمیدیم!گفته باشم!ما کل تایم شما رو خریدیم و یک لبخند زد!
گفتم منم پول اضافی نخواستم!
فقط میدونی مشکل چیه! من تمام تلاشم رو میکنم،بهترین آموزش رو به پرسنل فروش میدم، اما مهندسان شما این آموزش رو نمیبیند، چون می گن نیاز نداریم که! مربوط به ما نیست!
پرسنل حسابداری و مالی میگن ما کارمون حساب و کتاب است!نه فروش! میگن نیاز نداریم!
تیم فروش میره برای فروش،بخش بازاریابی تلاش میکنه برای جا انداختن اما!فروش رخ نمیده!بازار جنس رو نمی خواد
چرا؟
چون هرگز مهندس ساخت و تولید نیومد ببینه که اصلا این چیزی که تولید کردیم قراره چطوری فروش بره!اصلا تکنیک های فروش رو آگاه نشد!اصلا نفهمید بسته بندی چی باشه که مشتری راحت جنس رو جا به جا کنه،مغازه دار ترغیب بشه به جلوی ویترین گذاشتن،حتی به پیشنهاد دادن! اصلا متوجه نبود که چیزی که داره تولید میکنه خوش فروش هست یا نه!و اصلا خوش فروشی یعنی چه!
بخش مالی ! هرگز درک نکردن که بخش فروش به چه مصیبتی برای شرکت و سازمان مشتری میاره،و برای بخش مالی مهم نیست که پول رو بگیره یا نگیره یا اصلا با بخش های پیمانکاری چطوری مذاکره برای خوب خرید کردن!اصلا تکنیک های فروش رو آگاه نمیشه و هرچی که طرف مقابل گفت رو بابت اش پول میدن! وصول مطالبات رو یاد نگرفت و شرکت کلی قرض و قوله داره!
مدیر منابع انسانی بعد از حرفام بلافاصله گفت جامون کمه،توی دو تا یه سه قسمت ازتون میخوام که برگزارش کنید.همه نیاز دارن!خودم هم میام!
فقط اینکه بخش های دیگه شاید حوصلشون سر بره!برای اون چه کنیم؟
گفتم اون با من! همین محصول رایگان من رو شما ببینید،اگر حوصلتون سر رفت!
و قبل از شروع برگزاری کلاس،مدیر دوباره به من زنگ زد و گفت آقای محمدیان،یه مشورتی می خوام،بخش فروش میگن استاد فروش صنعتی رو میدونه چیه؟!
گفتم من رییس هیئت مدیره یک شرکت در حوزه ی لوله و اتصالات نفتی هستم،آهن آلات فولادی صنعتی و ساختمانی وارد میکنیم و میفروشیم!
گفت خیلی عالی،اینا میگفتن نیاز ندارن!فروش صنعتی متفاوت!
منم گفتم بهشون لطفا بگید که فروش یعنی زندگی روزمره!من هر روز از مدل های فروش دیگران یاد میگیرم!
مثلا از یک فست فود در فروش چی یاد میگیرم؟
سرعت! من باید محصول رو سریع به دست مشتری برسونم
سرعت!من باید کار مشتری رو به سرعت راه بندازم!
سرعت! من باید روند های کاریم رو سریعتر انجام بدم!
سرعت!من باید بلد باشم سریع قیمت بدم به مشتری،من باید به سرعت پاسخگوش باشم
پس اگر هر نکته ای من در این ویدیوی آموزشی گفتم شما ببینید با کسب و کارخودتون چطوری میتوانید شبیه اش کنید.
چرا این دوره رایگان است؟ »»
خب اینا رو گفتیم و امروز من هم برای شما محصولی ۱۸۰ دقیقه ای رو براتون رایگان گذاشتم تا تست اش کنید!
ببینید من چطوری تدریس میکنم،چه مدلی حرف میزنم،چه مطالبی به شما میگم و شما هم مطالب رو تست کنید و بعد از اجرایی شدن اونا از درآمد و پولی که به دست می آورید لذت ببرید.
شمایی که تا اینجای صفحه رو خوندید قطعا آدمی نیستید که اهل نق زدن باشه،یا اینکه بگه من اهل اجرایی کردن نیستم! شما آدم پر مدعایی نیستید و تلاش میخواهید کنید تا زندگی شغلی خودت رو بهتر از اینی که هست کنید.

 

خدایی توی این اوضاع اقتصادی مگه میشه فروش داشت؟! »»
من عادت دارم در همایش ها از شرکت کننده ها یک سوال بپرسم:
به نظرت اوضاع اقتصادی چطوریه؟
دقیقا انگار که من دست گذاشتم روی یک زخم باز ! فریاد میزنند : داغون!خراب!افتضاح! بدتر از این نمیشه!
خیلی ها میگن اصلا مگه اقتصادی هم مونده!
یه موضوع جالب میخوام به شما بگم که با شنیدن اون مغزتان سوت چیه!فریاد میکشه!
در سال ۱۴۰۰ در کشور ما ۵۵ هزار میلیارد نخ مصرف سیگار داشتیم! اهل دل ها میدونن یعنی چی! با فرض اینکه هر نخ ۸۰۰ تا تک تومن باشه،۴۴ میلیون میلیارد تومان ! اگر تونستید درست بگید که چقدر میشه یا روی کاغذ بنویسید ،و بتوانید بخونیدش از ما جایزه بگیرید!
شما در کشوری زندگی میکنید که مردم حاضر اند از بین ۹۰ میلیون تا ۵۰۰ میلیون شان رو توی بانک بلوکه کنند، بدون تاریخ مشخصی از اینکه کی ماشین رو بهشون تحویل میدن!از همه وحشتناک تر اینکه چه ماشینی بهشون تحویل میدن رو هم نمیدونند!
شما بار ها و بار ها صف دلار و سکه و روغن رو به چشم دیدید!
این ها همان مردمی هستند که پول دارند.
فقط نگران آب شدن آن هستند و حیران و سرگردان به دنبال راهی برای یخ زدن بلند مدت پولشان دارن انجام میدن.
اما این ها به کنار! تعداد عمل بینی،عمل زیبایی در کشور ما کم شده است؟
در سال ۱۳۹۹ تعداد ۸۰ هزار جراحی بینی رو برای ایران تخمین زدند و ما پنجمین کشور عمل زیبایی بینی هستیم!
خیلی واضح نیاز پیدا شد،براش تبلیغات شد،و تمام!
حتی خیلی وقت ها تبلیغات هم نشده!من پزشکانی میشناسم که اصلا وقت و فرصت تبلیغات نداشتند!مشتری هاشون برای دکتر مشتری آوردند!بدون یک ریال کارمزد یا کمیسیون!
با ۱۵ میلیون ناقابل می شه این عمل رو انجام داد و آدم ها حاضرند که این هزینه رو پرداخت کنند و تنفس بهتری داشته باشند،صورت زیباتری داشته باشند و اما از شما خرید نکنند!
من میخوام دو نتیجه ی کلی بگیرم در مورد اقتصاد کشور مان:
۱- مردم نگران پول هاشون هستند که آب نشه،بی ارزش نشه.
۲- مردم اگر به کالا یا خدماتی نیاز داشته باشند،در اولین فرصت خریدشون رو انجام میدهند.
اول توضیح بدم بلافاصله یعنی چی؟
با فرض اینکه در کشورمان ۶ قشر داشته باشم
A+
A
B+
B
C+
C
هر کدام از این اقشار برای خرید یک کالا یا خدمات نیاز مند پول هستند. از بالای گروه تا پایین گروه پول زیاد به کم است و هر کدام از این گروه ها مدل خودشان خرید میکنند.
مثلا A+ نیازمند ماشین است،C هم نیاز مند ماشین است، C هرگز نمیاد بگه چون من پول لندکروز ندارم پس دیگه ماشین سوار نمیشم! C در حد توان مالی خودش ماشین اش رو تهیه میکنه.
بسته به کالا یا خدمات هر کسی بودجه ای دارد،که یا این بودجه نقد است یا باید آن را تهیه کند و نیاز به زمان دارد.
و مهمترین وظیفه ی ما به عنوان یک فروشنده در کشور ایران این است کمک کنیم برای اینکه مشتری ما هر چه زود تر به خواسته ی خودش برسد.
چرا باید کمک کنیم؟
۱- در شرایطی از اقتصاد هستیم که شاهد رشد قیمت ها هستیم.
۲- خودمان نیازمند کسب درآمد و رشد فروش هستیم.
بگذارید با یک واقعیت جالب موضوع را برای شما جمع بندی کنم:
زمانیکه دلار نزدیک به ۳۲ هزار تومان بود به همراه همسرم رفتیم مبل بخریم. بعد از کلی گشتن و متعجب شدن از قیمت ها و آب خنک خوردن و نفس عمیق کشیدن یک مبل خیلی خوب انتخاب کردیم.و تا جایی که قدرت داشتم تلاش کردم برای چانه زدن!
همین چانه زنی باعث شد که فروشنده هم با من صمیمی تر شود و می خواست تکنیک اگر الان نخری ماه دیگه باید دو برابر بخری رو روی من پیاده کنه که پیج اینستاگرام رو نشونش دادم و گفتم ببین لطفا بیخیال!من خریدارم!خودم این کاره هستم! فروشنده خندید و گفت ولی باور کن،دقیقا وقتی دلار گرون میشه ما قیمت هامون میره بالا،و تا قیمت میره بالا این راسته مبل فروش ها جای سوزن انداختن نیست!گفت من اصلا نیازی به مطالعه اخبار ندارم! خود بازار بهم میگه دلار گرون شد! وقتی مردم سرازیر میشن برای خرید!
یعنی مردم قصد خرید دارند،پولشان کم است،یا هنوز کامل جور نشده،وقتی میفهمند که دلار داره گران میشه،برای اینکه همین پول هم بی ارزش نشه با بالا رفتن دلار هجوم میارن برای خرید.
اما خواه نا خواه و قطعا امیدواریم که به این ثبات اقتصادی بلند مدت برسیم روزی اقتصاد روند ثابت پیدا میکنه و بعد از رفع تحریم ها شاهد پایین اومدن قیمت دلار هستیم.
پس نتیجه این میشه،تکنیک های فروش رو من نیاز دارم تا به مشتری خودم کالا رو درست معرفی کنم،چون اون بین خرید های دیگه اش من رو الویت قرار بدهد.
وقتی تکنیک های فروش رو یاد میگیریم محصول من در فقط کافی است در دسترس مشتری قرار بگیرد و من اون لحظه حضور داشته باشم و او را متقاعد به خرید کنم.
و چه بسا افرارد بسیاری به امید اینکه اقتصاد باید درست بشه اقدام به یاد گیری نکردند! و هر روز پیگیر اخبار اقتصادی بودند به جای اینکه روی فروش محصول خودشان کار کنند.
وقتی صاحب کسب وکاری میگه اوضاع خرابه!بازار نیست! من قعطا ناراحت میشم،و میگم چقدر حیف،این ها واقعیت است اما ،خب آخرش چی؟ بالاخره چی؟
از یه زمانی باید شروع کنی! یا بسیاری از کسب و کار های خوبی که قبلا برای خودشان موفق بودند امروز با اولین خبر ناگوار یا نوسان در بازار دست از کار میکشند.
امروزه راه برای فروش تمام نمیشه،مشتریان شما تمام نمی شوند. یکی از دوستان من مدیر بخش بازرگانی صادرات محصولات غذایی به آفریقا است.گفت از یه جایی فهمیدیم که مشتری های ما فقط در ایران نیستند!در کل دنیا اند!تحریم هستیم اما توی همه کشور ها نه!
من همه جوره به عملکرد دولت در حوزه ی اقتصادی نقد دارم و حق خودمان این وضعیت رو نمی دونم و می خواهم مسئولیت پذیر باشم و تمام تلاشم رو کنم که فروشنده ی راستگو،صادق و مشتری مداری باشم.

هر کسی خود برای آینده ای که میخواهد تصمیم میگیرد،نه شخص دیگری
سالها پیش یکی از اساتید دانشگاه سر کلاس به ما دانشجویان رو کرد و گفت :من شرمندم که این مطالب قدیمی رو باید به شما تدریس کنم!
یکی از دانشجویان گفت خب استاد جدید تدریس کنید!
گفت آخه چطوری ما تحریم هستیم! دسترسی به مطالب نمی توانیم داشته باشیم! ما رو اونا تحریم کردند!
یکی از خانم ها گفت ولی همه از جمله خود شما دسترسی به تلگرام دارید!
همه زدن زیر خنده!تازه تلگرام فیلتر شده بود و همه انواع قند شکن ها رو بهم می دادند برای وصل شدن به تلگرام! استفاده از قند شکن حداقل کاری بود که می توانستیم کنیم این بود که اطلاعات گذشته ی چت هایمان رو داشته باشیم حد اقل!
استاد هیچی نگفت!
من میدونم چرا هیچی نگفت چون حاضر نبود مسئولیت خودش رو بپذیره که آپدیت بشه!
برای مصاحبه ی خیابانی سال ۹۷ جلوی دانشگاه تهران رفته بودم و از مردم سوال میکردم تا حالا کتابی در مورد شهامت خواندید؟ تاحالا کتابی در مورد رفع خجولی خواندید؟
کم کم ۵ نفر گفتن وظیفه ی ما نیست! و پرسیدم وظیفه ی کیه؟! گفتن وظیفه دانشگاه!آموزش پرورش!
خب چرا وظیفه ی اوناست؟!
پس شما چی؟!
یه بار کنار ساحل داشتم رد میشدم،یه خانواده ی فهیم کنار دریا کلی هدوانه و خربزه و چیپس و پفک خوردند و زیر انداز رو جمع کردند و آشغال ها رو به امان خدا گذاشتند و رفتند! دویدم خودم به کسی که شبیه پدر خانواده بود رسوندم و گفتم آقا آشغال ها رو جا گذاشتید! خندید گفت باشه برای دریا دیگه!
گفتم اما نمی خوره!بالا میاره!
گفت آخه اینجا سطل آشغال نیست!گفتم پیدا میشه!
به پسرش نگاه کرد و گفت برو اونا رو بیار!
خیلی تلخ نه؟
ولی واقعا ما با زندگیمون همین کار رو بار ها کردیم!
یکی از دانش پذیران از من سوال پرسیده بود که من چه کار کنم که فروش بیشتری داشته باشم!
گفتم :
۱-مکالمه با مشتری هات رو ضبط کن( چند بار بشنو)
۲-تا امروز با هر تعداد مشتری ارتباط برقرار کردی دو برابرش کن
۳- کتاب یا آموزش در حوزه ی فروش بخوان
گفت با اولی موافقم،دومی هم سعی میکنم ولی آموزش فروش که وظیفه ی من نیست!وظیفه ی شرکت!
گاها ما یادمون میره که ما فقط و فقط برای خودمون کار میکنیم نه کسی دیگر!
عه آقای محمدیان یعنی شما میگی من که کارمند شرکت هستم برای خودم کار میکنم!؟هزار تا بالا دستی دارم!
گفتم اگر در بخشی هستی که وظیفه ات ارتباط با مشتری چه فروش چه خدمات به مشتری است قطعا برای خودت کار میکنی! اگر کارمزد،کمیسیون یا درصدی از فروش میگیری که تو فقط وفقط یک مدیر عامل داری اونم خودتی!
من همیشه اینطور فکر میکنم من حقوقم رو تعیین میکنم،در ابتدای کار بله با حقوق توافقی شروع میکنم،ولی به قدری تلاش میکنم که رفتنم برای مدیران شرکت بشه نگرانی!
اون موقع پای میز مذاکره من تعیین میکنم چه مقدار و چطوری حقوق میگیرم یا درصد میگیرم.
شاید از نظر شما نشدنی باشه ،دلیلش هم واضح ! ما به توانایی خودمان ایمان نداریم!
در دنیا ۴۰ هزار کتاب در حوزه ی فروش داریم!
وقتی به دیگران میگم من ۱۶ تا تکنیک رایگان فروش و ۳۰ تکنیک فروش محصولی دارم میگن مگه میشه!آخه فروش مگه چند تا تکنیک داره!
به تعداد آدم ها راه است برای رسیدن به پول!راه است برای فروش!
من باید یاد بگیرم چقدر پول میذارم،چقدر سرمایه گذاری میکنم روی خودم و چقدر برمیدارم!
اگر منتظر هستید که به قول خارجی ها میز شما رو کسی دیگه حساب کنه،صورتحساب شما رو کسی دیگه پرداخت کنه واقعا باید بگم نه!اینطور نیست!
و از همه مهمتر اگر فکر میکنید این وظیفه ی شرکت است که شما رو مهمان یک کلاس آموزشی کنه،چه عالی!بروید و رییس خودتون رو متقاعد کنید! بهش بگید نیازمند یادگیری بیشتر هستید!

زمان
یکی از ثروتمند ترین دوستانم یه بار ازش پرسیدم از چه حیوانی خوشت میاد؟ گفت دارکوب!
گفتم جان؟!
گفت آخه ول کن نیست! مگه چقدر اون سر ،اون منقار قدرت داره که نفوذ کنه به یک تنه ی درخت که سالیان سال طوفان و گردباد و باد و بارون و برف بهش نفوذ نکرده!
خب اوایل دوستی ما بود،واقعا دوست داشتم ببینم چنین آدمی هست؟!
یه بار رفته بودیم باغ ،همسران ما دنبال درست کردن آش بودند!کشک می خواستند!
روز تعطیل بود،فقط هم یک کشک با مارک به خصوص می خواستند! من به همسرم گفتم نمیشه بیخیال کشک بشیم!آش بدون کشک هم اکیه!
همسرم گفت تنبلی نکن دیگه!برو
دوستم ماشین رو روشن کرده بود و داشت میرفت!گفتم وایسا!
گفت بیا بریم پیدا میکنیم!
بالای ۱۰ تا مغازه رو رفتیم!رفتیم یه شهر دیگه!!!! و بالاخره کشک مورد نظر رو پیدا کردیم!حین مسیر بهش گفتم ببین بیا برگردیم، دروغ نیست که!بهشون میگیم کشک نبود!گفت بشین بابا! پیدا میشه!
چرا زود بیخیال میشی!
گفتم آخه کشک ارزش نداره براش این همه این طرف و اون طرف شدن! گفت ولی این ارزش رو داره که تو متوجه این موضوع بشی که راحت دست از خواسته ات نکشی!
خیلی به فکر فرو رفتم و یاد دارکوب افتادم!
من مدت زمان کمی در این دنیا زندگی میکنم،اصلا بحث سن رو ندارم. میشه مدلی زندگی کرد که همیشه سر حال باشی و سر زنده.همه اش بستگی به خودت داره اما…این ۲۴ ساعت ها عین برق و باد میرن و از همه مهمتر تو فرصت برای کسب مهارت ها رو از دست میدی.
بارها برای شما پیش اومده که با خودتون گفتید پول همه چیز نیست!پول همه ی خوشبختی نیست!
ولی واقعیت این دنیای به ظاهر یا باطن کثیف مادی اینه! که اگر خیریه هم میزنی به جای کمک ده هزار تومانی ،به جای کمک یک دست لوازم التحریر به بچه های کم بضاعت،چرا یک مدرسه هدیه نمیدی؟
به جای کمک به دارو های یک بیمار،چرا یک درمانگاه خیریه باز نمیکنی؟
به جای اینکه بگی من هزینه ی درمان دندان یک شخص کم توان مالی رو میدم،چرا یک درمانگاه خیریه دندانپرشکی افتتاح نکنی؟
شادی کدوم بیشتره؟
رضایت خاطر کدوم بهت انگیزه میده برای تلاش؟
به جای غرق شدن در خرافات اینکه هر کی پول داره بد بختی هاش بیشتر،چرا به فکر این نیستی که اونی که پول داره چند بار در فصل یا ماه پیش مشاور یا روانشناس خانواده میره؟
خیلی ها میگن اکثر افراد پول دار خانواده ی بهم ریخته ای دارن!بچه اش رو ببین!
اما تو پولداری بشو که وقت زیادی برای خانواده اش میذاره،تو سیستم سازی بلد باش، به جای اینکه وقتی میای منزل با تلفن و موبایل همه اش مشغول باشی،به یکی از پرسنل پول بیشتری بده تلفن ها رو بعد ساعت کاری جواب بده جای تو.
به جای اینکه بپرسم چرا نمیشه !بهتره بپرسم چطوری میشه!
پس شما هم به جای اینکه بگید حالش نیست،پولش رو ندارم،چرا نمیشه! بپرسید چطوری میشه!
فرصت ها مثل برق و باد میاد و افرادی موفق ترند که به جای امید به ارزون شدن دلار ،یا بالا رفتن قیمت دلار ها و سکه ها و ماشینی که خریدند به فکر رشد و یاد گیری مهارت هاشون هستند.
یکی از اساتیدم سال ۱۳۹۳ میگفت اگر امروز هزینه ی آموزش رو به ریال پرداخت نکنی ،فردا باید به تومان و پس فردا به دلار بپردازی!
این اتفاق بار ها برای همه ی ما رخ داده. امیداوارم نگذاریم این اتفاقات تکرار بشه.

دوره های مرتبط

نوع دوره:

ویدئویی و صوتی

سطح دوره:
مدت زمان دوره:

180 دقیقه

پیشنیاز دوره:
تعداد جلسات:

همین الان کتابت رو هدیه بگیر!

همچنین از تخفیف های سایتم زودتر از بقیه خبردار شو!